
ایران؛ عهدی تا ابد
اینجا ایران است؛ جایی که هر نفس، عهدیست با خاک و ناموس.
جایی که زخم میخورد، اما زمین نمیافتد؛
که در آن، هر قطره خون، نغمهایست از غیرت و ایثار.
ایران یعنی بلندای تاریخ؛ یعنی خورشید حقیقتی که هیچ ابر تیرهای یارای پوشاندنش نیست.
به دماوند بنگرید، به بینالود و سبلان، به زردکوه و آبیدر…
ایران یعنی سرزمین کوههای برافراشته و دلهای استوار.
ما با دشمنان آشنا هستیم؛
هزاران سال است که از دل طوفانها عبور کردهایم.
شمای صهیونیستی که هشتاد سال است به ناحق نام یافتهاید، نمیتوانید تاریخ هفت هزار ساله ما را درک کنید.
خوب فکر کردهاید که قدم در جهنم گذاشتهاید؟
پس بشنوید:
هر خیالی برای تجاوز، دست و ریشهاش را میخشکانیم.
دفاع از ایران، دفاع از همه چیزهاییست که مقدساند:
مادران شهید، تنور نانوایان، پیشانی کارگران، تن بیمار یک هموطن، خاک خانهمان.
در ایران، تفنگدار و پزشک، نانوا و سرباز، پلیس و پرستار، همه در یک سنگر ایستادهاند.
ما یک ملتایم؛ ترک و کرد و لر و بلوچ و گیلک و عرب و فارس.
وقتی پای ایران در میان باشد، همه یک نام داریم: فرزندان وطن.
و من…
آرزو میکنم آغوشم آنقدر بزرگ شود که وطنم را با تمام وجود بغل کنم؛
پناهش شوم، سایهاش باشم…
اگر زخمی هست، بر دل من بنشیند،
و اگر امیدی هست، در دل او بتابد.
ایرانم! مادر مهربانم!
قدمهایم در تو پا گرفت و امتداد یافت.
مگر میشود تو نباشی و من معنا پیدا کنم؟
تو امنترین پناه دلتنگیها و زلالترین رود رهایی.
تو اگر نباشی، من دنیایی ندارم.
تو غم و شادی منی، اشک و لبخندم، شب و روزم.
مگر میشود بیریشه در خاک زیست؟
مگر میشود بیهوا نفس کشید؟
تو، ای ایران، هم ریشهای و هم هوایم.
تو فقط وطنم نیستی؛
تمام معنای بودن منی.
ایرانم، زیباترین نگارهی هستی،
دعای مادر، نبض رگها و دلیل ایستادگی من.
تا هستی… هستم.
ابراهیم متینسیرت
https://didarkhouzestan.ir/?p=22897