
انگشتی که خورشید را نشانه گرفت
روایتی از صلابت یک زن در دل آتش و ایستادگی
در شب آتش و انفجار، وقتی دشمن میخواست ترس را به جان شهر بیندازد، او ایستاد. زنی از سرزمین غیرت، با صدایی رسا و چهرهای آرام، در قاب زندهی خبر، نه تنها نهراسید، که استوار ماند و حقیقت را روایت کرد. نمایندهی ملتی که در سختترین لحظهها، زانو نمیزند. صدای زینبها در طول تاریخ میپیچید و تا ابد ننگ شمر و یزدیان بر پيشاني دشمنان خدا را فریاد میزنند
فریاد دادخواهی و هیهات منا الذله گوش جهان را کر میکند.
آن انگشت که در قاب دوربین بالا رفت و به خورشید اشاره کرد، نماد یک ملتی بود که همیشه در برابر باطل ایستاده است. ایرانی، یعنی اگر آسمان آتش شود و زمین جهنم، جان میدهد تا وطن بماند. سحر امامی در آن لحظه، خودش نبود؛ “ما” بود.
ما فرزندان عاشوراییم. وارثان خیبر، فجر، والفجر، ثامن و فتحالمبین. ما نسل سربدارانیم؛ «سر میدهیم، اما ذلت نمیپذیریم». ما ملتی هستیم که پیر جماران فرمود: «بکُشید ما را، ملت ما بیدارتر میشود.»
امروز، آن شیرزن ایستاد؛ اما پشت سرش، ملتی ایستاده بود. و آن انگشت که خورشید را نشانه رفت، به ما یادآوری کرد؛ نور در دل تاریکی خاموش نمیشود و صدای اللهاکبر زینبیان از هر نقطهی ایران تا پایان صهیون بلند است.
ابراهیم متینسیرت
https://didarkhouzestan.ir/?p=22783