×

منوی بالا

منوی اصلی

دسترسی سریع

اخبار سایت

اخبار ویژه

افزونه جلالی را نصب کنید.  .::.   برابر با : Tuesday, 15 October , 2024  .::.  اخبار منتشر شده : 1 خبر
آنچه رامن درآینه نمی دیدم، کابندر درخشت خام می دید!

دیدارخوزستان ، گاهی اتفاق می افتد کسی ازدرد دندان ناله می کند،اما اطرافیان هیچگونه احساس و التفات و ذره ای همدردی از خود بروز و نشان نمی دهند، و بدتر از همه، بعضی از همان جماعت همراه با تعجب ، سرکوفت می زنند که آدمی به این بزرگی که نباید برای یک دندان درد ساده آه وناله بکند!!!! بارها و بارها شاهد و ناظر بوده ایم که پدر یا مادری در سوگ عزیزش گریبان چاک می کند و به سر و سینه می زند،درست در اوج شدت اندوه یکباره یک بابایی حس نصیحت کردن در او گل می کند و خیلی راحت و ریلکس شروع می کند به پند و اندرز که مرگ حق است و….، قطعا اینهایی که بی محابا و چکشی و در اوج شدت و حدت بحران توی جلد لقمان حکیم می روند، معمولا آدم هایی هستند که استخوان نشکستند، شاید به دلیل جوانی و کم تجربگی آنها باشد.

یادم می آید درایام جوانی و روزگار سرخوشی تا حدودی امورات بر وفق مراد می گذشت، تا آنجایی که گاهی اوقات خودم را خوشبخت ترین وبی دردترین فردعالم تلقی می کردم، راستش را بخواهید بعضی از مفاهیم نظیر: درد وغم و غصه برایم معنا و موضوعیت نداشتند تا اینکه با پیر دنیادیده و روشن ضمیری به اسم کابندر همنشین و دمخور شدم،کابندر هوش و حافظه ی فوق العاده ای داشت، وقتی گرم سخن می شد، چنان با فصاحت و زیبایی خاطراتش را تصویر سازی می کرد و ما را به فیض می رسانید که انگار خود شاهد و ناظر تمام ماجرا بودیم. خاطرات کابندر که به انتها می رسید، یواشکی آهی می کشید و چپقش راچاق می کردواین دوبیتی ایلی را زمزمه می نمود؛

 

*دریغا که دوچشم دوریم رهد*

*دریغا میلس جمهوریم رهد*

*دریغاکه دوتایم به سه تاشد*

*که پیری آمدو اغروریم رهد”*

چون بسیارتکرارکرده بودندوشعرزیباودلنشینی بودآن را ازبر کرده بودم ولی معنی ومفهوم آن واینکه چرا “کابندر”مرتب آن رازمزمه می کند رانمی دانستم.

تااینکه دریک روز آفتابی اسفندماه که هوابسیار خوش بود،تش ومنقل وچای درقوری فغفورچینی هم درست کرده بودیم،ازکابندر سوال کردم که جریان زمزمه این دوبیت شعرچیست؟

کابندر درحالی که چای رادرنعلبکی ریخته بودودستش لرزش داشت،گفت:زمانی من بسیارشجاع و مغرور بودم کسی راحریف خودنمی دیدم،تنهاشکارچی کوهستان بودم،چندین بارباخرس درگیرشدم وخرس کوهستان راشکست دادم،پازن های ۸ و۹ که هرکدام به اندازه یک گوساله بزرگ بودندو۷۰تا۸۰کیلووزن داشتندراشکارکرده برروی دوش ازکوه به ده می آوردم،چنان زوربازویی داشتم که ده جوان خوب راحریف بودم،تریده(طریده )جرات نداشت به قافله ای که من همراه اوهستم نزدیک شود.درمواقع درگیری بین مردم بر سر زمین وآب وعلوفه همیشه میانجگری می کردم.باهمه قدرتی که داشتم خدمتکار مردم بودم وهمیشه چای وهرچه برای پذیرایی داشتیم آماده بود،اجاقم روشن بودبرای مهمانان ورهگذران،درحالی که می توانستم به دیگران زور بگویم،ولی نگفتم.

*واما معنی شعرکه می خوانم:*

“دریغا که دوچشم دوریم رهد”

یعنی افسوس که چشمانم ضعیف شده اندوقدرت بیناییم کم شده است.

“دریغامیلس جمهوریم رهد”

یعنی افسوس که دندانی دردهن ندارم،حتی غذا خوردن برای سخت شده است.

“دریغا که دوتایم به سه تا شد”

یعنی افسوس که پاهایم ضعیف شده است وباید عصابزنم بدون عصا توان راه رفتن راندارم.

“که پیری آمدو اغروریم رهد”

پیری باعث شدکه شجاعت وغرورم رفت ودیگر شکارها مرا درکوهستان نمی بینند،بعبارتی ناتوان شده ام.

همه اینهارانمی دانستم، زمانه به من یاداد…

آهی کشیدومی گفت: روزگاری همه این دردهارانداشتم،وتعجب می کردم که کسی راباعصا می دیدم،برایم‌باورش سخت بودکه کسی اظهار ناتوانی کند،

و الان برایم‌سخت ترآنست که کسانی که گذشته ی مرا ندیده اندفکرمی کنند؛”من ازاول ناتوان بوده ام.”نمی دانند که چرخ فلک می چرخدوروزگاربالاوپایین دارد.گاهی باتوست وگاهی برتوست.

ملاک ارزیابی ها حال فعلی افراداست،شایدهم درست گفته باشند.اطرافیان وضعیت الان شماراقضاوت می کنند.

شاید به همین دلیل باشد که قدیمی هابهترین دعایشان برای فرزندان خود این بودکه:

*عاقبت به خیر باشید*

برچسب ها :

این مطلب بدون برچسب می باشد.

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.